شب ناله ها
گرچه با تو شرح این شبناله ها سودی ندارد
لیک بیچاره دل من جز تو معبودی ندارد
در غزل پیچیده ام اندوه بی اندازه ام را
گرچه می دانم که زخم عشق بهبودی ندارد
کیست تا دریابد از شبگریه هایم سوختن را
آتشی در جانم افتاده است که دودی ندارد
ها ، نسوزانم شما را آی هم پروازهایم
نیست ققنوسی که بال آتش آلودی ندارد
شعله ی تکرار پروازیست در خاکستر من
گرچه می سوزد ولیکن میل نابودی ندارد
من سوالی ازتوکردم ،عاشقی اشکال دارد؟
با تبسم های راز آلود فرمودی ندارد !
هر سلامی می کشد با خویشتن بدرودها را
جز سلام عشق که با خویش بدرودی ندارد
نظرات شما عزیزان: