خورشید به رقص اید رخساره چو بگشایی
خورشيد به رقص آيد رخساره چو بگشايي
مهتاب غزل خواند، ديدار چو بنمايي
فرهاد گرت بيند از ياد برد شيرين
نرگس به طرب آيد آن ديده چو بگشايي
پروانه شدم اي شمع تا گرد رخت گردم
اي پاك تر از پاكي در منظرو تنهايي
باز آ كه دو چشمم را فرش قدمت سازم
بر گو چه خطايي رفت تا باز نمي آيي؟
بلبل به وصال گل شور و شعفي دارد
يعني همه جا زيباست در آينهء زيبايي
چشمان سيه مستت برده ست قرار دل
پنهان نتوان كردن اين مست ي و رسوايي
اي سرو قد رعنا ، يلداست ، تو با ما باش
تا شب به محاق افتد زان طلعت جوزاني
صد پاره دلي دارم از هجر تو كز داغش
رسته است به هامونها صد لالهء صحرايي.
نظرات شما عزیزان: