منم......
آنکه حال مردم دیوانه می داند منم
آنکه سوز سینه پروانه می داند منم
آنکه در جام محبت باده میریزد تویی
آنکه قدر ساغر و پیمانه می داند منم
آنکه که خلقی را به چشمی می کند افسون تویی
و آنکه افسون رخ جانانه می داند منم
آنکه دل می سوزد و افسانه می سازد تویی
و آنکه از سوز جگر افسانه می داند منم
طاق ابروی تو محراب است و چشمت می فروش
آنکه راه مسجد و میخانه می داند منم
خانقاهی هست در عالم برای عارفان
آنکه از دل راه آن کاشانه می داند منم
جمله درویشان عالم ساکن آن خانه اند
آنکه نام صاحب آن خانه می داند منم
نظرات شما عزیزان: